loading...

نامه ای به او

بازدید : 2
پنجشنبه 10 بهمن 1403 زمان : 20:51
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

نامه ای به او

از هر چه مرا یاد تو بندازد بیزارم

از آینه هم نیز

از اول سرما

از آخر پاییز

از هر چه مرا یاد تو بندازم بیزارم

از نم نم باران

از آدم عاشق

از آدم گریان

هر سو که نگه میکنم آنجا تویی

ساحل تو و ماهی و دریا تویی

در آینه من هست اما تویی

دلبرجان

دنیای من از خاطره لبریز شده است

از اول سال اینبار پاییز شده است

این قصه چقدر غم انگیز شده است

دلبرجان

میترسم که مرا عشق تو مجنون کند

سرخ لب تو قلب مرا خون کند

بیزارم از این حال ولی میترسم

که حال مرا عشق دگرگون کند

من میترسم

از منِ غرق تو در آینه

از تو‌‌‌ای معشوقه دیرینه

از صدای نفسم در سینه

هر سو که نگه میکنم آنجا تویی

ساحل تو و ماهی تو و دریا تویی

در آینه من هست، اما تویی

دلبرجان

دنیای من از خاطره لبریز شده است

از اول سال این بار پاییز شده است

این قصه چقدر غم انگیز شده است

دلبرجان

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 16
  • بازدید ماه : 53
  • بازدید سال : 69
  • بازدید کلی : 3405
  • کدهای اختصاصی